entitle
معنی
نامیدن، حق دادن مستحق دانستن، لقب دادن، ملقب ساختن، نام نهادن
سایر معانی: نام گذاردن، دارای عنوان کردن، عنوان داشتن، نامیدن (مقاله و کتاب و غیره)، ذی حق کردن، حق دادن به، محق کردن، (قانونا) اجازه دادن، مشمول کردن، (با دادن عنوان یا لقب) قدردانی کردن، لقب (اشرافی) دادن
سایر معانی: نام گذاردن، دارای عنوان کردن، عنوان داشتن، نامیدن (مقاله و کتاب و غیره)، ذی حق کردن، حق دادن به، محق کردن، (قانونا) اجازه دادن، مشمول کردن، (با دادن عنوان یا لقب) قدردانی کردن، لقب (اشرافی) دادن
دیکشنری
حق داشتن
فعل
entitleحق دادن مستحق دانستن
entitle, intitule, surname, titleلقب دادن
entitleملقب ساختن
title, entitleنام نهادن
call, name, denominate, entitle, nominate, rollcallنامیدن
ترجمه آنلاین
حق داشتن