ennui
معنی
بیزاری، دل تنگی، خستگی، ملالت
سایر معانی: احساس بیهودگی و پوچی، بی حوصلگی، بی دل و دماغی، (روحی) گرفتگی، زیست بیزاری، پوچی زدگی
سایر معانی: احساس بیهودگی و پوچی، بی حوصلگی، بی دل و دماغی، (روحی) گرفتگی، زیست بیزاری، پوچی زدگی
ترجمه آنلاین
دلسوزی
مترادف
apathy ، blahs ، blues ، dejection ، depression ، dissatisfaction ، doldrums ، dumps ، fatigue ، ho hums ، lack of interest ، languidness ، languor ، lassitude ، listlessness ، melancholy ، sadness ، satiety ، spiritlessness ، surfeit ، tedium ، weariness ، yawn