enigmatic
/ˌenɪgˈmætɪk/

معنی

مبهم، مرموز، معمایی
سایر معانی: معماسان، پیچیده و گیج کننده، سردرگم کننده، توضیح ناپذیر، اسرارآمیز (enigmatical هم می گویند)

دیکشنری

مبهم
صفت
vague, ambiguous, obscure, enigmatic, opaque, mistyمبهم
mysterious, cryptic, enigmatic, secretive, inscrutable, weirdمرموز
enigmaticمعمایی

ترجمه آنلاین

معمایی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.