enchase
معنی
قلم زدن، نشاندن، کار گذاشتن، در نگین گذاشتن، مرصع کردن
سایر معانی: (مثلا در مورد سنگ انگشتر) نگین گذاشتن، نشاندن (بر چیزی)، سوار کردن
سایر معانی: (مثلا در مورد سنگ انگشتر) نگین گذاشتن، نشاندن (بر چیزی)، سوار کردن
ترجمه آنلاین
محصور کردن