encampment
معنی
محل اردو زدن، قرار گاه
سایر معانی: استقرار در اردوگاه، اردوگاه سازی، خیمه سرا افرازی
سایر معانی: استقرار در اردوگاه، اردوگاه سازی، خیمه سرا افرازی
دیکشنری
اردوگاه
اسم
encampmentمحل اردو زدن
encampment, resting place, settingقرار گاه
ترجمه آنلاین
اردوگاه