emplacement
/emˈpleɪsmənt/

معنی

جا، محل نصب، تعیین محل، تعیین جا
سایر معانی: در جا(ی خود) گذاری، کارگذاشتن، قرار دهی، جادادن، محل استقرار، موضع، ـ گاه

دیکشنری

تعویض
اسم
emplacementمحل نصب
location, emplacementتعیین محل
place, room, space, case, seat, emplacementجا
emplacementتعیین جا

ترجمه آنلاین

استقرار

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.