elastic
معنی
سایر معانی: کشایند، کشی، جهمند، کشان، کشمند، (دارای توانایی زود چیره شدن بر غم یا خستگی و غیره) سبکروح، انعطاف پذیر، خم پذیر، نرمش دار، (اقتصاد - دارای واکنش تند نسبت به تغییر قیمت - در مورد عرضه و تقاضای برخی کالاها و خدمات به کار می رود) کشش دار، بند کشدار، هر چیزی که کش بیاید، هر چیز کشدار
[شیمی] کشسان
[عمران و معماری] ارتجاعی - الاستیک - کشسان - برجهنده - انعطاف پذیر
[زمین شناسی] کشسان نوعی تغییر شکل ماده که تغییرات بعد از حذف نیرو از بین می روند .
[نساجی] ارتجاعی - کشسان - الاستیک
[ریاضیات] کشسان، کش دار، ارتجاعی، مرتجع، الاستیک، جهمند، قابل ارتجاع، قابل انبساط، لاستیک سان
[پلیمر] کشسان