معنی

خروج، در رو، خارج شدن
سایر معانی: برون رفت، برون رو (egression هم می گویند)، خروجی
[عمران و معماری] خروج

دیکشنری

خروج
اسم
exit, exhaust, exhaust, exodus, emergence, egressخروج
egress, exhaust, exit, outlet, portدر رو
فعل
exit, egress, protrude, void, issueخارج شدن

ترجمه آنلاین

خروج

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.