effectual
/ɪˈfekt͡ʃʊəl/

معنی

موثر، انجام شدنی
سایر معانی: (تولید کننده ی اثر دلخواه) کاری، برگر، مفید، ثمربخش، برآور، واقعی، موجود، (دارای ارزش قانونی) معتبر، قانونی، قابل اجرا

دیکشنری

موثر
صفت
effective, efficient, impressive, affective, efficacious, effectualموثر
effectualانجام شدنی

ترجمه آنلاین

موثر

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.