efface
معنی
پاک کردن، محو کردن، زدودن، ستردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن
سایر معانی: (تصویر یا خاطره و غیره) محو کردن، ازبین بردن، خود را کنار کشیدن، (خود را) ناچشمگیر کردن، (خود را) کم پیدا کردن
[نساجی] زدودن - پاک کردن
سایر معانی: (تصویر یا خاطره و غیره) محو کردن، ازبین بردن، خود را کنار کشیدن، (خود را) ناچشمگیر کردن، (خود را) کم پیدا کردن
[نساجی] زدودن - پاک کردن
دیکشنری
خفه شدن
فعل
remove, eliminate, clear, wipe, sweep, effaceزدودن
erase, clean, wipe, purify, cleanse, effaceپاک کردن
blur, wipe out, eliminate, deface, obliterate, effaceمحو کردن
erase, shave, efface, obliterate, rase, razeستردن
effaceخود را تحت الشعاع قرار دادن
ترجمه آنلاین
محو کردن
مترادف
blot out ، blue pencil ، cancel ، cross out ، delete ، destroy ، edit ، eliminate ، expunge ، fade ، obliterate ، rub out ، scratch out ، white out ، wipe out