معنی

رنگ کردن، رنگ زدن
[نساجی] رنگ شده - رنگی

دیکشنری

رنگ شده
فعل
paint, color, dye, taint, besmear, stainرنگ کردن

ترجمه آنلاین

رنگ شده

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.