dwarf
معنی
کوتوله، قد کوتاه، کوتوله شدن، کوتاه جلوه دادن
سایر معانی: گورزا، گورزاد، کم رسته، نابرنا، (گیاه یا جانداری که از هم تیره های خود بسیار کوچکتر و کوتاهتر است) کوتاه، کم رشد، ریز اندام، ریزدیس، از رشد بازداشتن یا بازماندن، کوتاه (یا کم رشد) ماندن یا کردن، کوتوله شدن یا کردن، کوچک و کم اهمیت کردن، تحت الشعاع قرار دادن، کوچک جلوه دادن، (افسانه) نسناس، آدمچه، (نجوم - ستاره یا خورشید کوچک و نسبتا کم نور) ستاره ی کوچک (dwarfstar هم می گویند)
[ریاضیات] کوتوله
سایر معانی: گورزا، گورزاد، کم رسته، نابرنا، (گیاه یا جانداری که از هم تیره های خود بسیار کوچکتر و کوتاهتر است) کوتاه، کم رشد، ریز اندام، ریزدیس، از رشد بازداشتن یا بازماندن، کوتاه (یا کم رشد) ماندن یا کردن، کوتوله شدن یا کردن، کوچک و کم اهمیت کردن، تحت الشعاع قرار دادن، کوچک جلوه دادن، (افسانه) نسناس، آدمچه، (نجوم - ستاره یا خورشید کوچک و نسبتا کم نور) ستاره ی کوچک (dwarfstar هم می گویند)
[ریاضیات] کوتوله
دیکشنری
آدم کوتوله
اسم
dwarf, gnome, homunculus, atomy, grub, stubکوتوله
فعل
dwarfکوتوله شدن
dwarfکوتاه جلوه دادن
صفت
dwarf, puny, little, lilliputian, pygmaean, pygmeanقد کوتاه
ترجمه آنلاین
کوتوله