معنی

مطیع، وظیفه شناس، گماشت شناس، حلیم
سایر معانی: فروتن

دیکشنری

خجالتی
صفت
dutiful, conscientious, loyal, duteousوظیفه شناس
duteous, dutifulگماشت شناس
docile, obedient, submissive, subject, subordinate, duteousمطیع
meek, submissive, duteousحلیم

ترجمه آنلاین

وظیفه شناس

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.