drop off
معنی
مردن، بخواب رفتن
سایر معانی: به خواب رفتن، سرازیری تند، شیب تند، افتش
سایر معانی: به خواب رفتن، سرازیری تند، شیب تند، افتش
دیکشنری
رها کردن
فعل
die, drop off, demise, die down, perish, pass outمردن
drop offبخواب رفتن
ترجمه آنلاین
رها کردن