معنی

سستی، خمیدگی، افکندن، افسرده و مایوس شدن، پژمرده شدن، اب از دهان تراوش شدن
سایر معانی: (گیاه) خم شدن، خمیده شدن، سرآویختن، سر به زیر افکندن، پلاسیدن، پژمردن، فرو رفتن، سرافکندن، پایین رفتن، کم نیرو شدن، سست شدن، تحلیل رفتن، روحیه ی خود را از دست دادن، مغموم شدن، دلسرد شدن، روحیه ی خود را باختن، سرآویختگی، پژمردگی

دیکشنری

از بین بردن
اسم
weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, droopسستی
curvature, hogging, bend, flexion, bent, droopخمیدگی
فعل
droopافسرده و مایوس شدن
cast, shed, throw, droop, fling, giveافکندن
wither, droop, languish, miff, fade, quailپژمرده شدن
droopاب از دهان تراوش شدن

ترجمه آنلاین

افتادن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.