معنی

رانندگی، محرک
سایر معانی: (حرکت کننده با نیرو و شدت) تند و شلاقی، شدید، جانانه، پرنیرو و حرارت، رانندگی (اتومبیل و غیره)، (مکانیک - انتقال دهنده ی نیرو یا جنبش) رانش گر، راننده، پیش برنده، راندن، سواری
[عمران و معماری] کوبش
[زمین شناسی] کوبیدن- کوبش (شمع)

دیکشنری

رانندگی
اسم
drivingرانندگی
صفت
motive, driving, stimulant, provocative, moving, motorمحرک

ترجمه آنلاین

رانندگی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.