معنی

سواره نظام، بزور شکنجه بکاری واداشتن، سواره نظام را هدایت کردن
سایر معانی: (با: into ) وادار کردن، مجبور کردن، (در اصل) سرباز سواره مسلح به تفنگ کوتاه (dragon)، سوار مسلح، (کانادا) سرباز گردان زرهی، (سابقا) با سواره نظام تاختن

ترجمه آنلاین

اژدها

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.