معنی

دم فاخته ای، دم کبوتری

دیکشنری

تسلیم شد
فعل
mortise, dovetail, couple, accompany, assemble, geminateجفت کردن

ترجمه آنلاین

دم کبوتری

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.