معنی
سالار، آقا، لرد یا نجیب زاده، رئیس یا استاد یا عضو دانشکده، پوشیدن، برتن کردن
سایر معانی: رودخانه ی دون (در روسیه)، عنوان احترام آمیز اسپانیایی (معادل: sir انگلیسی) که پیش از نام می آید، نجیب زاده ی اسپانیایی، آدم برجسته، (عامیانه - در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج انگلستان) استاد، استاد راهنما، (جامه) پوشیدن، (پارچه ی به خصوصی را) به تن کردن، اقا
[نساجی] قرار دادن بوبین داخلی روی ماشین جهت بوبین پیچی
سایر معانی: رودخانه ی دون (در روسیه)، عنوان احترام آمیز اسپانیایی (معادل: sir انگلیسی) که پیش از نام می آید، نجیب زاده ی اسپانیایی، آدم برجسته، (عامیانه - در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج انگلستان) استاد، استاد راهنما، (جامه) پوشیدن، (پارچه ی به خصوصی را) به تن کردن، اقا
[نساجی] قرار دادن بوبین داخلی روی ماشین جهت بوبین پیچی
دیکشنری
خدایا
اسم
sir, gentleman, monsieur, mister, gent, donآقا
donلرد یا نجیب زاده
chieftain, leader, chief, head, principal, donسالار
donرئیس یا استاد یا عضو دانشکده
فعل
wear, put on, don, cover, overlay, endueپوشیدن
don, put onبرتن کردن
ترجمه آنلاین
دان