diversify
معنی
متنوع کردن، گوناگون ساختن
سایر معانی: گوناگون کردن، جور واجور کردن، تنوع بخشیدن به، چندسان کردن، چندگونه کردن، (سرمایه گذاری یا مطالبات و غیره) میان چندین شرکت (یا فعالیت و غیره) پخش کردن، (صنعت و بازرگانی) بر دامنه ی فعالیت (یا نوع کالا و غیره) افزودن
سایر معانی: گوناگون کردن، جور واجور کردن، تنوع بخشیدن به، چندسان کردن، چندگونه کردن، (سرمایه گذاری یا مطالبات و غیره) میان چندین شرکت (یا فعالیت و غیره) پخش کردن، (صنعت و بازرگانی) بر دامنه ی فعالیت (یا نوع کالا و غیره) افزودن
دیکشنری
تنوع
فعل
diversify, manifold, variegateمتنوع کردن
diversifyگوناگون ساختن
ترجمه آنلاین
متنوع کردن