disuse
معنی
عدم استعمال، ترک استعمال کردن، ترک کردن
سایر معانی: کنار گذاشتن، دیگر به کار نبردن، دیگر استفاده نکردن، عدم استفاده، عاطل گذاری، متروکه، ترک استعمال چیزی را کردن
سایر معانی: کنار گذاشتن، دیگر به کار نبردن، دیگر استفاده نکردن، عدم استفاده، عاطل گذاری، متروکه، ترک استعمال چیزی را کردن
دیکشنری
استفاده نکردن
اسم
disuse, desuetudeعدم استعمال
فعل
leave, relinquish, give up, pull out, disuse, evacuateترک کردن
disuseترک استعمال کردن
ترجمه آنلاین
استفاده نکردن