distinguishable
معنی
قابل تشخیص، تشخیص پذیر، فرق گذاشتنی
[شیمی] تمیزدادنی، قابل تمیز
[شیمی] تمیزدادنی، قابل تمیز
دیکشنری
قابل تشخیص است
ترجمه آنلاین
قابل تشخیص
مترادف
apparent ، clear ، detectable ، different ، dissimilar ، distinct ، diverse ، individual ، noticeable ، observable ، obvious ، perceivable ، perceptible ، ponderable ، sensible ، special ، unique