distemper
معنی
کج خلقی، مرض هاری، ناراحت کردن
سایر معانی: (مهجور) بدخلق کردن، اخمو کردن، تو ذوق کسی زدن، نامرتب کردن، به هم زدن، نامنظم کردن، نابسامان کردن، ناپیراسته کردن، بیماری (جسمی یا روانی)، اختلال، شوریدگی، مرض، (دام پزشکی - انواع بیماری های عفونی حیوانات به ویژه بیماری ویروسی سگ و اسب) ناخوشی، خفقان اسبی، (رنگ یا رنگدانه را با آب و چسب آمیختن) رنگ خواباندن، رنگ پروردن، (با رنگ آمیخته با آب و چسب) نقاشی کردن، نقاشی با رنگ پرورده (به ویژه روی گچ دیوار و طاق)، رنگ پرورده، رنگ خوابانده، آبرنگ، مر هاری
سایر معانی: (مهجور) بدخلق کردن، اخمو کردن، تو ذوق کسی زدن، نامرتب کردن، به هم زدن، نامنظم کردن، نابسامان کردن، ناپیراسته کردن، بیماری (جسمی یا روانی)، اختلال، شوریدگی، مرض، (دام پزشکی - انواع بیماری های عفونی حیوانات به ویژه بیماری ویروسی سگ و اسب) ناخوشی، خفقان اسبی، (رنگ یا رنگدانه را با آب و چسب آمیختن) رنگ خواباندن، رنگ پروردن، (با رنگ آمیخته با آب و چسب) نقاشی کردن، نقاشی با رنگ پرورده (به ویژه روی گچ دیوار و طاق)، رنگ پرورده، رنگ خوابانده، آبرنگ، مر هاری
دیکشنری
سوزش
اسم
irritability, tiff, distemper, tantrum, petulance, belligerenceکج خلقی
distemperمرض هاری
فعل
disquiet, discomfiture, distemper, discomfit, discomfort, discommodeناراحت کردن
ترجمه آنلاین
دیستمپر