dissolvent
/dɪˈzɑːlvənt/

معنی

مبطل، گدازنده، حل کننده، محلل، برنده
سایر معانی: حلال، آب کننده، ماده ی حل کننده، وشاینده
[شیمی] حلال، گشاینده
[نساجی] حلال

دیکشنری

حلال
اسم
dissolventگدازنده
solver, dissolventحل کننده
dissolventمبطل
dissolvent, solvent, resolventمحلل
صفت
winning, cutting, incisive, trenchant, conductive, dissolventبرنده

ترجمه آنلاین

حل شونده

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.