disqualified
/ˌdɪˈskwɑːləˌfaɪ/

معنی

سلب صلاحیت کردن از، شایسته ندانستن، مردودکردن(درامتحان وغیره)

دیکشنری

رد صلاحیت شد
فعل
disqualify, incapacitateسلب صلاحیت کردن از
disqualifyشایسته ندانستن
disqualifyمردود کردن
reduce, alleviate, diminish, subtract, cut, deductکم کردن
reduce, reduce, decrease, diminish, lessen, detractکاستن

ترجمه آنلاین

رد صلاحیت شد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.