disparate
معنی
ناجور، مختلف، نابرابر، نامساوی
سایر معانی: متمایز، ناسان، از هم جدا، ناهمخوان، غیرمتجانس
سایر معانی: متمایز، ناسان، از هم جدا، ناهمخوان، غیرمتجانس
دیکشنری
متفاوت است
صفت
different, several, various, diverse, disparate, variantمختلف
unequal, disparateنابرابر
inconvenient, uneven, disparate, inconsistent, misfit, inappropriateناجور
unequal, disparate, incoordinateنامساوی
ترجمه آنلاین
متفاوت
مترادف
at variance ، contrary ، contrasting ، discordant ، discrepant ، dissimilar ، distant ، distinct ، divergent ، diverse ، far cry ، incommensurate ، incompatible ، inconsistent ، inconsonant ، like night and day ، poles apart ، separate ، unalike ، unequal ، unequivalent ، uneven ، unlike ، unsimilar ، various