disincline
/ˌdɪsənˈklaɪn/

معنی

بیزار کردن، بی رغبت کردن، بی میل کردن
سایر معانی: نامتمایل کردن، ناگرا کردن، بی گرایش کردن، ناخواستار کردن، (از چیزی) زده کردن

دیکشنری

تقلید کردن
فعل
disincline, indisposeبی میل کردن
avert, disgust, disincline, loathe, repel, wearyبیزار کردن
cloy, disinclineبی رغبت کردن

ترجمه آنلاین

بی میلی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.