dishevelled
/dɪˈʃevl̩d/

معنی

پریشان، ژولیده، اشفته، نامرتب

دیکشنری

بی رحم
صفت
unkempt, disheveled, scruffy, tangled, dazed, bemusedژولیده
distracted, distressed, disturbed, disheveled, distressful, disconsolateپریشان
turbulent, disturbed, garbled, frenetic, disheveled, upsetاشفته
irregular, disheveled, disordered, sloppy, unequal, untidyنا مرتب

ترجمه آنلاین

ژولیده

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.