disfeature
معنی
محو کردن، از شکل انداختن
سایر معانی: (چهره یا ویژگی های چیزی را) آسیب رساندن، صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
سایر معانی: (چهره یا ویژگی های چیزی را) آسیب رساندن، صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
دیکشنری
فساد
فعل
deface, botch, contort, disfigure, deform, disfeatureاز شکل انداختن
blur, wipe out, eliminate, deface, obliterate, disfeatureمحو کردن
disfeatureصفات ممتازه چیزی را از بین بردن
ترجمه آنلاین
ناتوانی