disengagement
معنی
متارکه روابط، رهایی از قید یا تعهد
سایر معانی: (ارتش یا امور سیاسی و غیره) پس کشانی، عقب نشینی، قطع تماس با دشمن، (گیره و قلاب و چفت و غیره) رهایی، آزادی، جدایی، (دنده) خلاصی، باز بودن، عدم اتصال، جداسازی، (نداشتن گرفتاری یا مسئولیت یا وعده ی ملاقات و غیره) فراغت، ناگرفتاری
سایر معانی: (ارتش یا امور سیاسی و غیره) پس کشانی، عقب نشینی، قطع تماس با دشمن، (گیره و قلاب و چفت و غیره) رهایی، آزادی، جدایی، (دنده) خلاصی، باز بودن، عدم اتصال، جداسازی، (نداشتن گرفتاری یا مسئولیت یا وعده ی ملاقات و غیره) فراغت، ناگرفتاری
دیکشنری
استقرار
اسم
disengagementمتارکه روابط
disengagementرهایی از قید یا تعهد
ترجمه آنلاین
جداسازی