معنی

خنثی کردن، ایجاد اشکال کردن، دچار مانع کردن، ناراحت کردن
سایر معانی: (نقشه ی کسی را) به هم زدن، مختل کردن، ناکام کردن، ناراحت و نگران کردن، پکر کردن، خیط و پیت کردن، کنف کردن، شرمنده کردن، (در اصل) فرار کردن، شکست دادن، سرنگون کردن، بطلان

ترجمه آنلاین

ناراحتی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.