معنی

موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید
سایر معانی: پسوا، پیرو حضرت عیسی

دیکشنری

شاگرد
اسم
student, disciple, pupil, apprentice, prentice, protegeشاگرد
disciple, henchman, devoteeمرید
follower, disciple, satellite, impersonator, adherent, cohortپیرو
apostle, discipleحواری
wayfarer, mystic, disciple, devotee, traveler, aleppo boilسالک
sympathizer, adherent, discipleموافق
aficionado, enthusiast, devotee, adherent, discipleهواخواه
advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, discipleطرفدار

ترجمه آنلاین

شاگرد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.