disarrangement
/ˌdɪsəˈreɪndʒmənt/

معنی

ژولیدگی، بی ترتیبی
سایر معانی: بی ترتیبی

دیکشنری

اختلال
اسم
solecism, bewilderment, disarrangement, disorder, irregularityبی ترتیبی
disarrangement, abashment, bewilderment, confusion, derangement, disarrayژولیدگی

ترجمه آنلاین

به هم ریختگی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.