directly
معنی
راست، بی درنگ، مستقیما، سر راست، یک راست
سایر معانی: (به طور) سرراست، راستوار، صرفا، درست، کاملا، فورا، بلافاصله، الان، به زودی، (انگلیس) به مجرد اینکه، تا، به محض این که
[برق و الکترونیک] مستقیم
سایر معانی: (به طور) سرراست، راستوار، صرفا، درست، کاملا، فورا، بلافاصله، الان، به زودی، (انگلیس) به مجرد اینکه، تا، به محض این که
[برق و الکترونیک] مستقیم
دیکشنری
به طور مستقیم
قید
directly, straight, immediately, instantly, straightly, per seمستقیما
outright, apace, away, directly, forthwith, thereuponبی درنگ
truly, straight, directly, baldly, truthfully, apeakراست
straightforward, directlyسر راست
straight, directly, straight away, sheer, smackیک راست
ترجمه آنلاین
مستقیما
مترادف
as a crow flies ، beeline ، dead ، direct ، due ، exactly ، plump ، precisely ، right ، slam bang ، slap ، smack ، smack dab ، straight ، straightly ، undeviatingly ، unswervingly ، without deviation