معنی
ضربت، گودی، تو رفتگی، زور
سایر معانی: نیرو (امروز بیشتر به صورت by dint of به کار می رود)، محکم زدن، (با فشار) فرو کردن، فرورفتگی، قرشدگی، جای ضربه (dent هم می گویند)، قر کردن، فرورفتگی ایجاد کردن
[معدن] کفکنی (معادن زیرزمینی)
سایر معانی: نیرو (امروز بیشتر به صورت by dint of به کار می رود)، محکم زدن، (با فشار) فرو کردن، فرورفتگی، قرشدگی، جای ضربه (dent هم می گویند)، قر کردن، فرورفتگی ایجاد کردن
[معدن] کفکنی (معادن زیرزمینی)
دیکشنری
دندان
اسم
force, power, violence, strength, might, dintزور
indent, depression, dint, dent, recess, intromissionتو رفتگی
strike, blow, impulse, bump, hit, dintضربت
bezel, valley, hollow, delve, dimple, dintگودی
ترجمه آنلاین
رنگ کردن