dimension
/ˌdɪˈmenʃn̩/

معنی

میزان، بعد، اندازه، اهمیت، ابعاد
سایر معانی: سویگان، فرامون، (جمع) ابعاد، سویگان ها، فرامون ها، (معمولا جمع) گسترش، گستردگی، مقدار، درجه، مقام، جنبه، (رابطه ی دو چیز با هم در شرایط خاص) مایش، دیمانسیون، (چوب یا سنگ و غیره) به اندازه های معین بریدن یا ساختن، فرامون کردن، سویگان کردن، دیمانسیون کردن، (مهجور - معمولا جمع) شکل، (ریاضی) دورامون، پیمانه، (وابسته به سنگ و چوب و غیره که به اندازه ی معینی بریده شده باشد) بریده، ساخته، فرامون شده، دیمانسیون شده
[حسابداری] ابعاد
[شیمی] بعد، سویگان، فرامون
[عمران و معماری] بعد - اندازه - دورا - بعدی
[کامپیوتر] بعد - ابعاد ( یک آرایه) جهات مختلفی که در آن جهات می توان عناصر را شمارش کرد. هر بعد به یک زیر نویس مربوط می شود. فهرست اشیا، آرایه ای تک بعدی است، اما جدول، آرایه ای دو بعدی است . نگاه کنید به array .
[برق و الکترونیک] بعد، اندازه
[مهندسی گاز] اندازه، بعد، ابعاد
[صنعت] اندازه، بعد
[نساجی] دیمانسیون - اندازه - بعد - اهمیت - ابعاد
[ریاضیات] بعد، اندازه، مقدار، پیمانه، اندازه گیری
[پلیمر] بُعد
[آمار] بُعد
[آب و خاک] بعد، اندازه

دیکشنری

بعد، ابعاد، اندازه
اسم
dimension, girthابعاد
dimension, distanceبعد
size, measure, extent, measurement, gauge, dimensionاندازه
importance, matter, significance, emphasis, magnitude, dimensionاهمیت
measure, rate, amount, level, size, dimensionمیزان

ترجمه آنلاین

بعد

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.