معنی

تحلیل رفتن، مردن، روبزوال نهادن
سایر معانی: تحلیل رفتن، روبزوال نهادن، مردن

دیکشنری

مردن
فعل
die, drop off, demise, die down, perish, pass outمردن
gnaw, die down, dwindle, assimilate, consume, eatتحلیل رفتن
die downروبزوال نهادن

ترجمه آنلاین

بمیر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.