diaphanous
معنی
روشن، شفاف
سایر معانی: (نازک به طوری که اشیا در آن سوی آن به طور مبهم دیده شوند) فرانما، زلال، فراتاب، مبهم، گنگ، سربسته، نامشخص، تار
سایر معانی: (نازک به طوری که اشیا در آن سوی آن به طور مبهم دیده شوند) فرانما، زلال، فراتاب، مبهم، گنگ، سربسته، نامشخص، تار
دیکشنری
دیافراگم
صفت
transparent, clear, lucid, crystal, hyaline, diaphanousشفاف
bright, light, on, explicit, vivid, diaphanousروشن
ترجمه آنلاین
دیافان
مترادف
chiffon ، clear ، cobweblike ، delicate ، filmy ، flimsy ، gauzy ، gossamer ، light ، pellucid ، pure ، sheer ، thin ، translucent ، transparent