destitution
/ˈdestəˌtuːʃn̩/

معنی

فقر، بی چیزی
سایر معانی: فقر شدید، مستمندی، تهیدستی، فقر وفاقه، افلاس، عسرت

دیکشنری

فقر
اسم
poverty, destitution, penury, indigenceفقر
destitution, disinvestment, indigenceبی چیزی

ترجمه آنلاین

فقر

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.