despot
معنی
ستمگر، حاکم مطلق، سلطان مستبد، ظالم
سایر معانی: خودکامه، جبار، مردم آزار، خودسر، بیدادگر، (در اصل) ارباب (عنوان برخی از طبقات حکمفرما در یونان قرون وسطی)، خان، قدر قدرت
سایر معانی: خودکامه، جبار، مردم آزار، خودسر، بیدادگر، (در اصل) ارباب (عنوان برخی از طبقات حکمفرما در یونان قرون وسطی)، خان، قدر قدرت
دیکشنری
مستبد
اسم
despot, autocrat, autarchy, autarkyحاکم مطلق
oppressor, tyrant, despot, nimrod, rapist, represserستمگر
despot, autocratسلطان مستبد
oppressor, tyrant, despot, incubus, represserظالم
ترجمه آنلاین
مستبد