desensitize
/dəˈsensəˌtaɪz/

معنی

بی حس کردن
سایر معانی: حساسیت زدایی کردن، از میزان حساسیت کاستن، سوهش زدایی کردن، (فیلم عکاسی را) نسبت به نور کمتر حساس کردن، از حساسیت فیلم کاستن

دیکشنری

دلسوزی
فعل
stun, paralyze, desensitize, benumb, amortize, amortiseبی حس کردن

ترجمه آنلاین

حساسیت زدایی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.