derogation
معنی
ابطال و فسخ، عمل موهن
سایر معانی: تضعیف (قدرت یا موقعیت)، ناتوان سازی، کم توان سازی، کاهش (اعتبار و مقام)، تنزل رتبه، خودکوچک سازی، بی آبرویی، خوارسازی، خفت، نکوهش، بدگویی، ابطال و فس
سایر معانی: تضعیف (قدرت یا موقعیت)، ناتوان سازی، کم توان سازی، کاهش (اعتبار و مقام)، تنزل رتبه، خودکوچک سازی، بی آبرویی، خوارسازی، خفت، نکوهش، بدگویی، ابطال و فس
دیکشنری
معافیت
اسم
derogationابطال و فسخ
derogationعمل موهن
ترجمه آنلاین
انحراف