derogate
معنی
تخفیف دادن، کاستن، باطل کردن، خفت دادن، فسخ کردن، کسر کردن، عمل موهن انجام دادن
سایر معانی: (با from) کاستن از (جنبه های خوب چیزی)، نیکوکاهی کردن، خود را خوار و خفیف کردن، آبروی خود را بردن، خیط شدن یا کردن، نکوهیدن، فس کردن قسمتی از چیزی را
[حقوق] عدول کردن، قسمتی از قانون را لغو یا نسخ کردن، انحراف حاصل کردن
سایر معانی: (با from) کاستن از (جنبه های خوب چیزی)، نیکوکاهی کردن، خود را خوار و خفیف کردن، آبروی خود را بردن، خیط شدن یا کردن، نکوهیدن، فس کردن قسمتی از چیزی را
[حقوق] عدول کردن، قسمتی از قانون را لغو یا نسخ کردن، انحراف حاصل کردن
دیکشنری
از بین بردن
فعل
derogateعمل موهن انجام دادن
undo, cancel, override, invalidate, void, derogateباطل کردن
annul, cancel, countermand, disannul, rescind, derogateفسخ کردن
deduct, detract, write off, derogate, mute, subductکسر کردن
relieve, mitigate, assuage, discount, abate, derogateتخفیف دادن
reduce, reduce, decrease, diminish, lessen, derogateکاستن
abuse, degrade, derogateخفت دادن
ترجمه آنلاین
تحقیر کردن