depth
معنی
سیری، گودی، غور، ژرفی، عمق، ژرفا، قعر
سایر معانی: (سکوت یا احساسات یا اندیشه) شدت، فرط، بحبوحه، شور، (در) وسط، (معمولا جمع) در ته و تو (ی چیزی)، اندرونگاه، ژرفنا، پستی، فلاکت، (تیم های ورزشی و غیره - تعداد افراد ذخیره یا رزرو) ژرفای گروه، (عقل و دانش و غیره) زیادی، (رنگ) سیری، تیرگی، (صدا) بمی
[سینما] عمق
[عمران و معماری] عمق - ارتفاع - گودی
[برق و الکترونیک] عمق
[زمین شناسی] ارتفاع ،ژرفا،عمق ،قعر،گودی این کلمه به تنهایی فاصله عمودی زیر سطح را مشخص می سازد . در مورد چاههای مورب به معنای فاصله از چاه، عمق حفره، یا عمل انحنا می باشد .
[نساجی] عمق - عمق رنگی - تیرگی - سیری ( رنگ) - عمق - شدت - بعد جانبی دستگاه
[ریاضیات] عمق
[نفت] عمق
[آب و خاک] ژرفا، عمق
سایر معانی: (سکوت یا احساسات یا اندیشه) شدت، فرط، بحبوحه، شور، (در) وسط، (معمولا جمع) در ته و تو (ی چیزی)، اندرونگاه، ژرفنا، پستی، فلاکت، (تیم های ورزشی و غیره - تعداد افراد ذخیره یا رزرو) ژرفای گروه، (عقل و دانش و غیره) زیادی، (رنگ) سیری، تیرگی، (صدا) بمی
[سینما] عمق
[عمران و معماری] عمق - ارتفاع - گودی
[برق و الکترونیک] عمق
[زمین شناسی] ارتفاع ،ژرفا،عمق ،قعر،گودی این کلمه به تنهایی فاصله عمودی زیر سطح را مشخص می سازد . در مورد چاههای مورب به معنای فاصله از چاه، عمق حفره، یا عمل انحنا می باشد .
[نساجی] عمق - عمق رنگی - تیرگی - سیری ( رنگ) - عمق - شدت - بعد جانبی دستگاه
[ریاضیات] عمق
[نفت] عمق
[آب و خاک] ژرفا، عمق
دیکشنری
عمق
اسم
depth, profundity, profoundnessعمق
depth, profundityژرفا
bezel, valley, hollow, delve, dimple, depthگودی
depth, fundusقعر
depth, circumspection, precaution, sagacityژرفی
contemplation, deliberation, depth, diving, bottom, deep thinkingغور
satiety, fullness, satiation, intension, bellyful, depthسیری
ترجمه آنلاین
عمق
مترادف
base ، bottom ، declination ، deepness ، draft ، drop ، expanse ، extent ، fathomage ، intensity ، lower register ، lowness ، measure ، measurement ، pit ، pitch ، profoundness ، profundity ، remoteness ، sounding