معنی

نمایش دادن، مجسم کردن، شرح دادن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
سایر معانی: تصویر کردن، نشان دادن، نگاره کردن، دیسه کردن، بیان کردن، هویدا کردن، دیس گویی کردن، آشکار کردن، شناسا کردن، نمایش دادن بوسیله نقشه و مانند ان
[ریاضیات] نشان دادن، معین شدن، رسم کردن، نقش کردن

دیکشنری

تصور کن
فعل
describe, explain, depict, demonstrate, illustrate, narrateشرح دادن
display, represent, exhibit, depict, perform, exposeنمایش دادن
embody, epitomize, picture, portray, depict, characterمجسم کردن
depict, depicture, engrave, grave, inscribeنقش کردن
draw, trace, depict, plotرسم کردن
imprint, engrave, depict, drawمنقوش کردن

ترجمه آنلاین

به تصویر کشیدن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.