معنی

انبوهی، تراکم، سیری، ستبری، غلظت، چگالی، ضخامت، سفتی
سایر معانی: پرپشتی، فشردگی، همفشردگی، مایه داری، کندذهنی، دیرفهمی، خنگی، کودنی، خرفتی، رجوع شود به: current density
[شیمی] (نسبت جرم به حجم ) چگالی، دانسیته
[سینما] تاریکی تصویر / ضخامت رنگ - فشردگی - غلظت - درجه نگاتیو / شدت - درجه تیرگی - چگالی
[عمران و معماری] جرم مخصوص - وزن مخصوص - جرم حجمی - جرم واحد حجم - انبوهی - تراکم - جرم ویژه - توده ویژه - غلظت
[کامپیوتر] چگالی، غلظت، تراکم
[برق و الکترونیک] چگالی 1. وزن در واحد حجم 2. معیاری از ویژگیهای گذردهی نور یک محیط که بر حسب لگاریتم مشترک نسبت نور فرود آمده به نورمنتقل شده بیان می شود . 3. مقدار در واحد سطح مقطع برای کمیابی نظیر جریان، شار مغناطیسی، یا الکترونهای باریکه . - چگالی
[مهندسی گاز] چگالی، غلظت
[زمین شناسی] چگالی،جرم واحد حجم.
[نساجی] تراکم - وزن مخصوص - چگالی - غلظت - جرم مخصوص - تراکم چله - سفتی یا فشردگی یک بسته نخ مثل بوبین نخ که در نتیجه کشیدگی زیاد نخ بوجود می آید - تراکم پارچه - وزن پارچه بر واحد حجم - دانسیته
[ریاضیات] چگالی
[خاک شناسی] تراکم
[پلیمر] چگالی، وزن مخصوص، وزن بر واحد حجم
[آمار] چگالی
[آب و خاک] تراکم، چگالی
[خودرو] دانسیته

دیکشنری

چگالی
اسم
density, compression, congestion, aggregate, agglomeration, aggregationتراکم
densityچگالی
density, thickness, compactnessغلظت
thickness, width, density, stoutness, solidityضخامت
density, congestion, bushiness, afflux, luxurianceانبوهی
satiety, fullness, satiation, intension, bellyful, densityسیری
stiffness, hardness, rigidity, firmness, tightness, densityسفتی
sturdiness, massiveness, stoutness, thickness, bigness, densityستبری

ترجمه آنلاین

تراکم

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.