demonstrate
/ˈdemənˌstret/

معنی

نشان دادن، اثبات کردن، ثابت کردن، شرح دادن، تظاهرات کردن
سایر معانی: (از راه استدلال یا آزمایش) اثبات کردن، هایی کردن، (طرز کار چیزی را به منظور فروش و غیره) نشان دادن، سهستن، سهیدن، آشکار کردن، بروز دادن، ابراز کردن، در تظاهرات شرکت کردن، هنگامه گری کردن، اثبات کردن با دلیل
[فوتبال] ثابت کردن-دلیل آوردن
[ریاضیات] ثابت کردن، نشان دادن، به دست آوردن، به نمایش در آوردن، ثبوت، اثبات کردن، برپایی

دیکشنری

نشان دادن
فعل
show, demonstrate, display, illustrate, represent, indicateنشان دادن
prove, demonstrate, evidence, freeze, ascertain, clinchثابت کردن
describe, explain, depict, demonstrate, illustrate, narrateشرح دادن
demonstrate, prove, assert, affirm, aver, corroborateاثبات کردن
demonstrateتظاهرات کردن

ترجمه آنلاین

نشان دادن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.