معنی

خواست، مطالبه، تقاضا، نیاز، درخواست، طلب، طلب کردن، تقاضا کردن، مطالبه کردن، خواستار شدن
سایر معانی: خواستن، طلبیدن، (به عنوان حق خود) ادعا کردن، تحکم کردن، واخواستن، خواسته، ضرورت، الزام، (اقتصاد) تقاضا، احضار کردن، (حقوق) حق مسلم، ادعای به حق، (در دادگاه) درخواست احقاق حق کردن، دادخواهی کردن، فشار
[حسابداری] تقاضا
[زمین شناسی] تقاضا، تقاضای بار تقاضای یک سامانه ویا تاسیسات بار میانگین اندازه گیری شده در پایانه های تحویل گیرنده (دریافت کننده) بار در یک فاصله زمانی مشخص شده می باشد.
[صنعت] تقاضا، مطالبه، خواسته
[حقوق] مطالبه کردن، تقاضا کردن، تقاضا، مطالبه، طلب، درخواست
[نساجی] تقاضا
[ریاضیات] تقاضا، مطالبه، درخواست، مطالبه کردن، تفاضل کردن، نیاز
[آب و خاک] تقاضا،نیاز

دیکشنری

تقاضا
اسم
demand, request, requirement, plea, requisition, solicitationتقاضا
request, application, demand, appeal, solicitation, requisitionدرخواست
demand, claim, charge, exactionمطالبه
want, demand, desire, request, will, wishخواست
demand, quest, desire, request, call, searchطلب
need, requirement, demand, necessity, wantنیاز
فعل
demandمطالبه کردن
request, demand, adjure, beseech, bone, put inتقاضا کردن
seek, ask, bag, demand, request, searchطلب کردن
demand, pray, requestخواستار شدن

ترجمه آنلاین

تقاضا

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.