delineate
معنی
معین کردن، ترسیم نمودن
سایر معانی: ترسیم کردن، (خطوط کلی چیزی را) کشیدن، نمای چیزی را رسم کردن، تصویر کردن -2توصیف کردن، شرح دادن، وارد جزئیات شدن، مشخص کردن
[نساجی] ترسیم کردن - توصیف کردن
[ریاضیات] نمایش دادن، مشخص کردن، توصیف کردن، ترسیم کردن
سایر معانی: ترسیم کردن، (خطوط کلی چیزی را) کشیدن، نمای چیزی را رسم کردن، تصویر کردن -2توصیف کردن، شرح دادن، وارد جزئیات شدن، مشخص کردن
[نساجی] ترسیم کردن - توصیف کردن
[ریاضیات] نمایش دادن، مشخص کردن، توصیف کردن، ترسیم کردن
دیکشنری
تعریف کردن
فعل
delineateترسیم نمودن
determine, ascertain, define, specify, designate, delineateمعین کردن
ترجمه آنلاین
ترسیم کردن