delimitate
/diːˈlɪmɪteɪt/

معنی

محدود کردن، تحدید حدود کردن
سایر معانی: محدود کردن، تحدید حدود کردن
[ریاضیات] تعیین حدود کردن، محدود کردن

دیکشنری

محدود کردن
فعل
limit, restrict, curb, narrow, confine, delimitateمحدود کردن
delimitateتحدید حدود کردن

ترجمه آنلاین

تحدید کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.